خسته ام... نقطه
اينطوري كه تو هستي از صد تا نبودن بدتر است...
نباش لطفا!
برچسبها: مرا فرانسوی ببوس
لطفن دقت کنید
این زوجهای عاشقی که رو ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم میزنند، یا تا حالا قطار سوار نشدند یا اگه سوار شدند دستشویی نرفتند یا اگه دستشویی رفتند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکردند!
برچسبها: احمد شریفی زمیدانی
زلال احکام
متأسفانه پولهام با پولهای امام زمان قاطی شده. چه کنم؟
برچسبها: میثم اللهداد
بیچاره
مغز ِ من به تو فکر میکند،
قلبم ولی،
می کوبد.
بیچاره قلب،
جور ِ مغز را هم میکشد؛
مغز اگر میکوبید که،
دیوانه میشدم... .
برچسبها: یوتاب
از خوشبختی . . .
خوشبختی همین شادی های کوچک است ،
اگر مشکلات بزرگ بگذارند!
برچسبها: فرناز
ایستگاه بعد
این واژهی دوستداشتنی «بانو» را هم دیگر به گه کشیدیم بسکه بعد از «هر» جملهی عاشقانهای نوشتیم-اش.
برچسبها: یکبارگی
هدیه تهرانی
جنبش سبزی هم نشد خلع لباساش کنند لامصب را...
برچسبها: یکبارگی
گردش پوچ
و کماکان میچرخد
چونان سگی عصبی که دمش را...!
دنياي بي تو...
هميشه پاد ساعتگرد ميچرخد
برچسبها: مرا فرانسوی ببوس
گریههای زورکی
گاهی هم پیش میآید که انسان در کوچهها
سرگردان باشد و انسانیت در کتابها!
برچسبها: سه ملاقه دار
بازی یکطرفه
فرقی نمیکند
مهرهی سیاه باشم یا سفید؛
چشمانت
با اولین حرکت
ماتم میکند.
برچسبها: حامد اویسی
آیندهنگر
تو مو میبینی و من ریزش مو...
برچسبها: یکبارگی
پیچش مو
حسین علیهالسلام را،
تنها از پشت دسته و هیات و تکیه دیدن،
و تنها از بلندگوی حاکم شنیدن،
کوتاه بینی ِ محض است.
حسین را باید پیدا کرد، اندیشید و بینقاب شناخت.
برچسبها: تلخک
دست و پایم
وقتی تو را میبینم
حس میکنم چیزی گم کردهام...
برچسبها: سه ملاقه دار
دليل سكوت را ....
...و به دوره اي رسيديم كه ديگر سكوت نشانهي رضايت نبود.
برچسبها: مرا فرانسوی ببوس
معشوق من
از میان این همه مرد ِ ماشین سوار ِ منتظر، پشت چراغ قرمز،
که زل زده اند به صورت سرمازده ی من،
یکی شان معشوق من نیست.
معشوق من، معشوق ِ خودش را دارد،
من تنهام...
برچسبها: یوتاب
منتظر کسی که نباشی...
در اثبات بیمیلی آدمهای «بیجفت» به زنگخوردن تلفن، همین بس که بعد از مدت کوتاهی زنگِ مورد علاقهی موبایلشان تبدیل به یک شکنجهی تمامعیار میشود!
برچسبها: یکبارگی
بوقها برای که به صدا در میآیند؟
اگر دختری در ستاره ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس برای او بوق خواهند زد.
+ و + برچسبها: دارکوب
اتفاق
بار ِ اوّل که اون خانم رو دید، میخواست شام سفارش بده، توو یه رستوران ِ کوچیک نزدیک به آپارتمانش.
صبح ِ روز ِ بعد اون رو توو ایستگاهِ اتوبوس دید که یه بارونی ِ بلند پوشیده بود.
روز ِ سوم که برا شام به رستوران ِ همیشگی میرفت همون زن رو دید که داره وارده رستوران میشه.
شامشون که تموم شد مرد به زن گفت: چه کیفِ قشنگی دارید، خیلی برازندتون هست.
زن گفت: ممنونم، هدیهی همسرمه.
مرد ادامه داد: همسر ِ من یه کیف داره، درست شبیه به اونی که شما دارید، نمیدونم از کجا خریده.
زن جواب داد: کراواتِ خیلی شیکی زدید، شوهر ِ من هم یه کراوات میزنه درست مثل ِ مال ِ شما، البته همهی کراواتهاش رو من براش میخرم، امّا هیچوقت ازش نپرسیدم اونی که شبیه به کراواتِ شماست رو از کجا گرفته...
برچسبها: حسن اسماعیلزاده
عاشورا
اینان به یاد عاشورای هزار و چهارصد سال پیش هستند
ما به یاد عاشورای سال پیش
بس که شبیه هم بودند این دو!
برچسبها: یوتاب
یک کتاب زندگی یا یک زندگی کتاب
شیطون، دم در جهنم، لب جوب نشسته و سیگارش رو میکشه و مرلین مونرو رو دید میزنه،
ما، دم در بهشت، با کتابهای فلسفه توی سر همدیگه میزنیم.
برچسبها: میثم اللهداد
شانزده آذر یعنی :
همان گل های زیبایی که صبح دم در نگهبانی به ما می دادند و نرسیده به خانه پرپر می شدند...
برچسبها: فرناز
عشق اول فقط یه خاطره است...
دخترک یک گوشه کز کرده بود و آهنگ های حزن انگیز گوشی عمه اش را گوش می داد؛
مادرش می گفت: عاشق یکی از پسرهای مهدکودکشان شده است.
برچسبها: فرناز
تفکر انتزاعی
بهش گفتم: این پاسخنامه رو پر کن اما به جای رشتهی خودت، بنویس روانشناسی...
خیلی معصومانه نگاهم کرد و گفت: ولی من که رشتم روانشناسی نیست!
برچسبها: سه ملاقه دار
روزگار شايد ها
-ميخواي برات قصه بگم؟
-بگو بابايي
-يه روز يه دختر خيلي زيبا اما فقير، عاشق يه شاهزاده ميشه...
-آخرش به هم ميرسن بابايي؟
-نميدونم... شايد.
-نميخواد اينو بگي بابايي... يه قصه بگو كه توش " شايد" نداشته باشه
برچسبها: مرا فرانسوی ببوس