۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

گریه نمی‌کنم

مرد برای هضم دلتنگی‌هاش، گریه نمی‌کنه قدم می‌زنه.
چه بهتر که این قدم زدن از میدان انقلاب به سمت میدان آزادی باشه.

برچسب‌ها:

3 نظر:

در ۲۷ تیر ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۵۱, Anonymous قاصدک گفت...

من گریه کردم
در صف اول قدم زدن از انقلاب تا آزادی
حالا تو بگو
من مرد هستم یا نه ؟!

 
در ۱۰ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۴, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

شما شير زني قاصدك جان :دي

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۵۶, Blogger یناپ گفت...

گاهی دلم میخواست برای هضم ناراحتی (دلتنگی، عصبانیت و...) قدم بزنم
نگاهی به ساعت انداختم 11 شب بود
من که 11 شب اجازه خروج از خانه را ندارم

پس مرد نیستم!!!

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی