برچسبها: حامد اویسی
ارسال توسط حامد اویسی @ ۱۸:۴۹
خوشم اومد ازش.معنای جالبی داشت حامد.
سلامفریب شیطان...دیروز شیطان را دیدم.در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛فریب می فروخت.مردم دورش جمع شده بودند،هیاهو می کردندوهول می زدند و بیشترمی خواستند.توی بساطش همه چیز بود: غرور،حرص،دروغ وجنایت،جاه طلبی و...هرکس چیزی می خرید ودر ازایش چیزی می داد.بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند وبعضی پاره ای از روحشان را.بعضی ها ایمانشان رامی دادندوبعضی آزادگیشان را.شیطان می خندید ودهانش بوی گند جهنم می داد حالم را به هم می زد.دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنتم.و..بقیه در آفاق ظهورحتما سر بزنیدیا علی
دوستش داشتم.
جالب بود
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
کم هم زیاد است.
اشتراک درپستها [Atom]
4 نظر:
خوشم اومد ازش.
معنای جالبی داشت حامد.
سلام
فریب شیطان...
دیروز شیطان را دیدم.در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛فریب می فروخت.مردم دورش جمع شده بودند،
هیاهو می کردندوهول می زدند و بیشترمی خواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور،حرص،دروغ وجنایت،جاه طلبی و...
هرکس چیزی می خرید ودر ازایش چیزی می داد.بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و
بعضی پاره ای از روحشان را.بعضی ها ایمانشان رامی دادندوبعضی آزادگیشان را.
شیطان می خندید ودهانش بوی گند جهنم می داد حالم را به هم می زد.دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنتم.
و..بقیه در آفاق ظهور
حتما سر بزنید
یا علی
دوستش داشتم.
جالب بود
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی