۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

خرق عادت

پسرک با خود می اندیشید که چرا هیچ کسی از سربالایی پایین نمی رود.

برچسب‌ها:

5 نظر:

در ۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۰۹, Anonymous کرو گفت...

پسرک بیجا می اندیشید!

 
در ۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۰۶, Blogger صبــــا گفت...

ياد اينا افتادم كه تو كوه،
پاهاشون كه خسته مي شه
عقب عقب كوه رو ميرن بالا

 
در ۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۴۱, Blogger درسا کیا گفت...

پسرک یحتمل ابسولوت را با آب سیرابی خورده بود!!!

 
در ۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲:۱۹, Blogger قاصدک گفت...

این پسرک درست بشو نیست که نیست !

;-)

 
در ۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰:۳۳, Anonymous ناشناس گفت...

به خاطر اینکه قبلش بهشون نگفتن
آبجی
داداش
مشتی اینجا پارکن کن

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی