۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

بارون

بارون میاد جر جر
پشت خونه هاجر
هاجر عروسی کرده
دمب خروسی کرده
.
پ.ن: دو تا دستا زیر چونه، پشت پنجره، قطره های بارون که میخوره به شیشه و مامانی که نمیزاره بری توی حیاط بازی کنی و مجبوری پشت پنجره کز کنی و بارون رو تماشا کنی

برچسب‌ها:

3 نظر:

در ۱۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۴۳, Anonymous خانمی گفت...

باز باران با ترانه..
میخورد بر بام خانه..!

اما تو پشت پنجره ای..اخی..

 
در ۱۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۷, Anonymous ناشناس گفت...

سلام آقا داريوش
چه با احساس .ميني ماليده خوب كسايي رو داره جمع ميكنه ها.

 
در ۱۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۳۴, Anonymous فرناز گفت...

آخی

ایول داریوش هم به جمع مینی مالیده ها اضافه شد

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی