۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

توهمات یک فوق افسرده

زندگی به‌سان یک مرداب ساکن جاریست!
بعدتر اضافه شد: همه‌ی حرف‌ها گفتنی نیست! می‌شود خواهش کنم قبل از زیر سوال بردن حرف‌ها رویشان کمی هم که شده فکر کنید؟

برچسب‌ها:

11 نظر:

در ۱۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۴۱, Blogger رضا گفت...

وقتی فوق افسرده ای وتوهم زدی و جریان زندگی مثل مرداب ساکنه پست آپ نکن

 
در ۱۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۵۵, Anonymous رضا گفت...

نکته اول این که قصد جنگ افروزی نبود و تنها انتقاد بود.

نکته دوم این که می شد در بخش نظرات پاسخ دهید و من هم بخوانم و یا قبول کنم یا رد. این که به پست اضافه نموده اید چندان جالب نشده.البته اگر این انتقاد را اهانت ندانید ممنون می شوم

 
در ۱۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۵۶, Anonymous رضا گفت...

در ضمن من حتمن فکر می کنم در مورد جمله.

 
در ۱۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۱۰, Blogger درسا کیا گفت...

رضا@
من همیشه از اینکه انتقاد میکنید خوشحال میشم و این رو اصلا هم اهانت نمی دونم!
در ضمن اضافه کردن اون مطلب به جمله ربطی به نظر شما نداشت، جنبه ی شخصی داشت و به دلایلی خواستم اول به صورت یک پست درش بیاورم که بعد دیدم چندان جالب نیست! کسی از انتقاد ناراحت نمیشه چون انتقاد سازنده است حتی اگه تلخ باشه
بازم ممنون
امیدوارم که رفع سو تفاهم شده باشه!

 
در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۹, Blogger صبــــا گفت...

می‌شود خواهش کنم قبل از زیر سوال بردن حرف‌ها رویشان کمی هم که شده فکر کنید؟


جاااان؟
نفهميدم
يعني مي‌خواي بگي ما معمولاً "كمي هم كه شده" فكر نمي‌كنيم؟؟؟؟؟؟



چقدر احترام به خواننده اينجا موج مي‌زنه

 
در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۳, Blogger صبــــا گفت...

اين دليل نمي شه كه وقتي يه چيزي رو مي‌خوايم بگيم و ديگران متوجه نمي‌شن، پس مشكل قطعاً از گيرنده هاست. پس آهاي گيرنده جون، سيستمتو "جوري كه من مي‌خوام!" تنظيم كن


يك پيام وقتي مي‌خواد بين دو نفر منتقل بشه، اول از افكار فرستنده به صورت كلمات در مياد و بعد كلمات تو ذهن گيرنده به افكار ترجمه مي‌شه

اختلال ارتباطي هم ممكنه توي هر دو مرحله ترجمه وجود داشته باشه، يعني هم در فرستنده به وجود بياد، هم توي گيرنده



من جداً با اين شيوة نگارش (كه نگاه تأييد مطلق از خوانندگان داره) مشكل دارم

 
در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۶, Blogger صبــــا گفت...

اگه انتظار داريم ديگران جملاتمون رو زير سؤال نبرن، بهتره جايي براي كامنت گذاشتن نذاريم.


نمونه: خودم- كه گاهي حوصله توضيح دادن به ديگران در مورد چرايي افكار مثبت و منفيم رو ندارم

 
در ۲۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰:۴۸, Blogger درسا کیا گفت...

صبا@
اصلا اینجوری نیست! من منظورم چیر دیگه ایه! متاسفانه ما عادت کردیم که برامون وقتی یه مطلب می نویسن پانویسش یا توی خودت متن یه توضیحی بدن ولی کوتاه نوشتن یعنی تو روی نوشته هات توضیح ندی بلکه خواننده روی تک تک کلماتی که نوشتی فکر کنه! تو ایران از مینیمال خیلی خوب استقبال شد ولی هنوز هم که هنوزه فق افراد کمی هستند که قادر به درک مینیمال هستند که من خودم هم توی اون دسته قرارا ندارم یعنی برای فهمیدن مینیمال های یه نفر حداقل باید یه ماه اونو دنبال کنم! دیگه نمی دونم به چه زبونی بگم واقعا!

 
در ۲۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۹, Blogger صبــــا گفت...

اي بادكنك رنگي

اگرچه توضيح دادي
ولي من بازم نفهميدم الان به كجاي اين پست بايد بيشتر دقت كنم تا مفهوم عميقي بفهمم؟

به مشبه؟ (زندگي)
به مشبة به؟ (مرداب)
به ادات تشبيه؟ (به‌سان)
به وجه تشابه؟؟؟؟؟؟؟ (جاري بودن!!!!!!)

 
در ۲۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۰۰, Blogger صبــــا گفت...

ضمناً
برعكس بادكنك رنگي جون،
من معتقدم كه كوتاه و مبهم بنويسي هنر نيست
اينكه كوتاه و گويا بنويسي هنره




البته اين اعتقاد منه ها
شايد مغزم چين خوردگي كافي براي تحليل‌هاي مبهم رو نداره
:))

 
در ۲۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۱۷, Anonymous درسا تیتان گفت...

صبا@
عزیزم بحث بیشتر یا کمتر فهمیدن نیست! هرکس یه درکی داره همونطور که درک من از این جمله‌ی خودم اصلا اونی نیست که تو داری و البته هر فکری محترمه

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی