اتفاقا این در دستور کارشون بود، اما چون شرکت تولید کننده پوفک های موتوری و حلقه ای چیتوز نسبت به سلامت برگشتن میمونش مطمئن نبود و اصولا همه سرمایه تبلیغاتی اش همان میمونک بود، با اعزام میمونکش به فضا موافقت نکرد...
مثل این که توهین عادت شده! روش ما این نیست. روش ما از اول هم قرار نبود این باشه. توهین کردن. انسانها رو تحقیر کردن و به کوچیک شدهاشون خندیدن هیچ جای هنر نیست. تفکر رو به طنز بکش. نقدش کن. رفتار رو آنالیز کن و ازش ایراد بگیر. حتی رفتار رو مسخره کن. ولی تحقیر و حمله به ظاهر اشخاص، اون هم به این شیوه، با هیچ جای اسلام و حقوق شهروندی جور در نمیآد. ما نباید مثل اونها بشیم. وقتی مثل اونها شدیم دیگه شدیم. شدیم خود اونها. با یه مقدار اندکی تفاوت در دیدگاه.
توهین عادت نشده . گیر دادن عادت شده میثم جان . اون روزای بعد از انتخابات که هر کی هر چی از دهنش در میومد می گفت ، ادب ات بالای درخت بود که به توهین های اون موقع گیر ندادی ؟
یاسمن،خودت داری میگی جمع شدن چند تفکر!! این که کسی رو با این القاب بخونی نشانی از تفکر توش نیست.این اصلا پست نیست.مینیمال هم نیست.فقط یک هجویه بی ارزش که به درد این میخوره که اس ام اسش کنی واسه این و اون و بخندی.البته بعید می دونم به همون درد هم بخوره.اگر اون توهین کرد که دلیل نمیشه تو هم توهین کنی.اونم از لفظ میمون چی توز استفاده کنی.خیلی راحت تر میتونی طوری انتقاد کنی ازش که از هزار تا از این فحش ها هم براش سخت تر باشه.این ارزش کار خودت رو میاره پایین.نه انتقاد کردی نه حرف اثرگذاری زدی.فقط یه فحش بی ادبانه زدی.همین. نه برای اونا جای تامل میذاره نه حتی برای ما که مخالفشیم.
@ ناشناس عزیز؛ ما باید چه کنیم؟ ما هم مثل او باشیم؟ به نظر من نه. ____________________ @ یاسمن اکبرپور؛ گیر دادن رو با نقد کردن قاطی کردی به نظرم. من سعی کردم گیر ندم اتفاقاً. حتی سعی کردم لحنم هم جوری نباشه که این برداشت رو بکنی. حالا اگر این برداشت رو هم کردی خیلی واضح میگم که قصدم گیر دادن نبوده و نیست. دیگه بقیهاش بستگی به حسن نیت طرف مقابل داره. در مورد روزهای بعد از انتخابات هم اگر کسی از روی عصبانیت حرفی زده باشه، و توهین کرده باشه کار اشتباهی کرده. من هم اگر حرفی از روی عصبانیت زده باشم، کار غلط و اشتباهی کردم. ولی اولین قدم اینه که سعی کنم اشتباهم رو بپذیرم و باهاش کنار بیام. اینه که باعث بزرگی میشه، نه حمله به طرف مقابل. اگر من هم بگم ادبت بالای درخته، دارم اشتباه میکنم. باید ادبیاتم رو درست کنم و صادقانه و عادلانه قضاوت کنم. ولی وقتی من هم حمله کردم، میشم مثل طرف مقابل. در این صورت تا قیام قیامت اختلافها ادامه پیدا میکنه و دو طرف در چاه سیاهی میافتند که کم کم نور حقیقت رو گم میکنند.
از نظر من توی این بلاگ ، همه طالب چیزایی هستن که تابع هیچ کدومش هم نیستن ! جناب الله داد ، شما اومدی آقای قرائتی رو با اون چهره ی موجه و مردمی و بی طرف ، در بلاگ خودت به تمسخر گرفتی و به آیات قرآنی توهین کردی ، اونوقت طالب ادب هم هستی ؟
@ منتقد؛ خوشحال میشم که آیهای که من مسخره کردم رو نشونم بدی. اگر من گفتم آقای قرائتی مثل میمون یا هر چیز دیگه میمونه حق با شماست. من نقد عملکرد کردم. یعنی سعی کردم اینکار رو بکنم.
مگه لازمه آدم حتما مثل این دوست تون تشبیه اینا کنه؟ شما در توهین به زبون بی زبونی مهارت ویژه ای دارید . در شماره ی 2و4 توهین کردید . من که این همه این برنامه رو می بینم ، یک بار نشده سؤال شماره 2 رو بشنوم . می شه سند بیارید ؟ غیر از اون توی شماره ی 4 هم شما خیلی بد نوشتید . من شما رو از زمان وبلاگ نویسی تون توی 360 می شناسم و فقط وقتایی که نقد داشتم به میدون اومدم . از همون زمان ، کوئیک کامنت شما و دوستان تون رو یادمه . به نظرم شما آدم چندان مؤدبی نیستید که جدیدا هم اینقدر ادعا دارید
میثم؟ خیلی بدی . تابلو تر از این نمی تونستی منظورتو برسونی .
من تا الآن سکوت کردم ببینم شما ها چی به هم می گید . من نه جواب تو رو دادم نه کاری به این ناشناس های همیشه گی دارم . نمی دونم هم چرا سر پست های من این بساط ها راه میفته . حالا اون پست زپلشک رو همه گی حق داشتید و منم چیزی نگفتم و قبول کردم ؛ چون جاش توی این بلاگ نبود . اما میثم جان سر اون پست هم چند نفر با اسم مستعار اومدن کامنت گذاشتن و منو کلی نقد کردن ، آیا من سریع جبهه گرفتم که مثلن نشون بدم فهمیدم اون شخص کیه ؟
من کاری به حرفای این چند نفر ناشناس ندارم . فقط می خوام یه چیزی رو بدونی : افرادی از طریق من این بلاگ رو می خونن که می دونم با عقاید و رفتار تو کلن مخالفن . فقط هم منتظر یه بهانه هستن تا ربطش بدن به تو .
دیگه من مسئول ذهن تو نیستم . تا همین حد می تونستم بهت اطلاع بدم
@ یاسمن؛ بابا جان من که گفتم با منتقد بودم. کامنت بالای تو هم گفتم این موضوع رو. من اون نقدی که داشتم رو با اسم خودم نوشتم. مگه مریضم!؟ هر کس هم با عقاید من و رفتار من مخالفه، ایرادی نیست. مخالفت که ایراد نیست. مشکل از جایی شروع میشه که بقیه دوست دارن مثل اونها فکر کنیم و عمل کنیم. که بعید میدونم از خوانندههای وبلاگ ما کسی توی این دسته باشه. الحمدلله خیلی رفتارهای ما تغییر کرده. همهمون. به نظرم بیشتر یاد گرفتیم همدیگه رو تحمل کنیم. من هم اگر کامنت دادم و گفتم، برای اینکه میدونم اثرگذار هست. اگر مطمئن باشم که هیچ تغییری ایجاد نمیکنه که کار بیهوده انجام نمیدم. ـــــــــــــــ @ منتقد؛ با اینکه گفتم کاری بهت ندارم، ولی این یه دونه سوالت رو جواب میدم چون ما شبیه شما نیستیم. آیتم دوم رو من خودم با گوشهای خودم شنیدم. اتفاقاً ایشون بالای یه ساختمونی هم نشسته بود و پشتش به قبهی سبز پیغمبر (ص) بود. اگر با گوشهای خودم نشنیده بودم، هیچ وقت همچین جسارتی نمیکردم. کار ما به جایی رسیده که جسارت دیگران رو هم نمیتونیم نقد کنیم و به طنز بکشیم؟ مورد چهارم هم یه طنزه. فقط یه طنز. ضمن اینکه توی این طنز به هیچ کسی توهین نشده. یکی ادعای پیغمبری میکنه. نکنه اون شخص هم معصومه و نباید به طنز کشیدش؟ ـــــــــــــــــــــ @ هر کس دیگهای که یک درصد ممکنه از اینجا رد بشه؛ وقتی قلم به دستم میگیرم و مینویسم. وقتی یه حرفی میزنم که بیشتر از دو نفر برد داره. وقتی ممکنه اثر حرفم سالها بمونه. سعی میکنم حرفی رو بزنم که قبول داشته باشم. قول نمیدم همهی حقیقت رو بگم، ولی قول میدم که هیچ وقت دروغ نگم. قول میدم که شخصیت کسی رو خرد نکنم. قول میدم که ظاهر کسی رو مسخره نکنم. قول میدم که طنز برهنه ننویسم. این قولها رو به خودم میدم و خدای خودم. نه به کس دیگه. خودم هم باید بهش جواب پس بدم.
23 نظر:
آی گفتی!!!!
من حاضرم یه وام بگیرم خودم بفرستمش بره فضا فقط می ترسم اونوقت دیدن ماه رو هم سهمیه بندی کنه!!!
بعله...
و آن وقت بود كه زندگي در كره ي ماه مختل مي شد و اين جا يك سر و ساماني مي گرفت...
من شما را به صورت دل به خواه لينك كردم.
آنوقت کی اینجا براشون برقصه وپولبراشون جمع کنه/
ايشالا به جاي خودش هرچه زودتر روحش بره آسمون!
برای راحتی خیلی ها رو باید ضمیمش کرد راحت بگم گند زده میشه فضا
خوب نبود
اصلا خوب نبود.
اتفاقا این در دستور کارشون بود، اما چون شرکت تولید کننده پوفک های موتوری و حلقه ای چیتوز نسبت به سلامت برگشتن میمونش مطمئن نبود و اصولا همه سرمایه تبلیغاتی اش همان میمونک بود، با اعزام میمونکش به فضا موافقت نکرد...
مثل این که توهین عادت شده!
روش ما این نیست. روش ما از اول هم قرار نبود این باشه.
توهین کردن. انسانها رو تحقیر کردن و به کوچیک شدهاشون خندیدن هیچ جای هنر نیست. تفکر رو به طنز بکش. نقدش کن. رفتار رو آنالیز کن و ازش ایراد بگیر. حتی رفتار رو مسخره کن. ولی تحقیر و حمله به ظاهر اشخاص، اون هم به این شیوه، با هیچ جای اسلام و حقوق شهروندی جور در نمیآد. ما نباید مثل اونها بشیم. وقتی مثل اونها شدیم دیگه شدیم. شدیم خود اونها. با یه مقدار اندکی تفاوت در دیدگاه.
@میثم اللهداد
به هر حال اين آقا با هيچكس مثل انسان برخورد نميكنه
توهین عادت نشده . گیر دادن عادت شده میثم جان . اون روزای بعد از انتخابات که هر کی هر چی از دهنش در میومد می گفت ، ادب ات بالای درخت بود که به توهین های اون موقع گیر ندادی ؟
در ضمن
معنی وبلاگ گروهی یعنی جمع شدن چندین تفکر در یک مکان . با همچین معانی ساده ای هم مشکل داری میثم جان ؟
با میثم موافقم
یاسمن،خودت داری میگی جمع شدن چند تفکر!! این که کسی رو با این القاب بخونی نشانی از تفکر توش نیست.این اصلا پست نیست.مینیمال هم نیست.فقط یک هجویه بی ارزش که به درد این میخوره که اس ام اسش کنی واسه این و اون و بخندی.البته بعید می دونم به همون درد هم بخوره.اگر اون توهین کرد که دلیل نمیشه تو هم توهین کنی.اونم از لفظ میمون چی توز استفاده کنی.خیلی راحت تر میتونی طوری انتقاد کنی ازش که از هزار تا از این فحش ها هم براش سخت تر باشه.این ارزش کار خودت رو میاره پایین.نه انتقاد کردی نه حرف اثرگذاری زدی.فقط یه فحش بی ادبانه زدی.همین.
نه برای اونا جای تامل میذاره نه حتی برای ما که مخالفشیم.
@ ناشناس عزیز؛
ما باید چه کنیم؟ ما هم مثل او باشیم؟ به نظر من نه.
____________________
@ یاسمن اکبرپور؛
گیر دادن رو با نقد کردن قاطی کردی به نظرم. من سعی کردم گیر ندم اتفاقاً. حتی سعی کردم لحنم هم جوری نباشه که این برداشت رو بکنی. حالا اگر این برداشت رو هم کردی خیلی واضح میگم که قصدم گیر دادن نبوده و نیست.
دیگه بقیهاش بستگی به حسن نیت طرف مقابل داره.
در مورد روزهای بعد از انتخابات هم اگر کسی از روی عصبانیت حرفی زده باشه، و توهین کرده باشه کار اشتباهی کرده. من هم اگر حرفی از روی عصبانیت زده باشم، کار غلط و اشتباهی کردم. ولی اولین قدم اینه که سعی کنم اشتباهم رو بپذیرم و باهاش کنار بیام. اینه که باعث بزرگی میشه، نه حمله به طرف مقابل. اگر من هم بگم ادبت بالای درخته، دارم اشتباه میکنم. باید ادبیاتم رو درست کنم و صادقانه و عادلانه قضاوت کنم. ولی وقتی من هم حمله کردم، میشم مثل طرف مقابل. در این صورت تا قیام قیامت اختلافها ادامه پیدا میکنه و دو طرف در چاه سیاهی میافتند که کم کم نور حقیقت رو گم میکنند.
از نظر من توی این بلاگ ، همه طالب چیزایی هستن که تابع هیچ کدومش هم نیستن ! جناب الله داد ، شما اومدی آقای قرائتی رو با اون چهره ی موجه و مردمی و بی طرف ، در بلاگ خودت به تمسخر گرفتی و به آیات قرآنی توهین کردی ، اونوقت طالب ادب هم هستی ؟
اين يارو قيافش دست خودش نبوده،اين قبول
اما واقعا رفتارش باعث چنين صحبتايي ميشه.شايد جور ديگه بايد تشبيه ميشد.مثلا مستقيم از كلمه ميمون استفاده نميكردي يا طوري بيان ميشد كه اين مفهومو بروسونه:اين آقا خودش بايد بره ه ه ه ه ه!
همه می دونن این میمونه ، همه هم به جوک هایی که براش می سازن می خندن . چه سخت می گیرین الکی بابا
@ منتقد؛
خوشحال میشم که آیهای که من مسخره کردم رو نشونم بدی. اگر من گفتم آقای قرائتی مثل میمون یا هر چیز دیگه میمونه حق با شماست. من نقد عملکرد کردم. یعنی سعی کردم اینکار رو بکنم.
به الله داد
مگه لازمه آدم حتما مثل این دوست تون تشبیه اینا کنه؟ شما در توهین به زبون بی زبونی مهارت ویژه ای دارید . در شماره ی 2و4 توهین کردید . من که این همه این برنامه رو می بینم ، یک بار نشده سؤال شماره 2 رو بشنوم . می شه سند بیارید ؟ غیر از اون توی شماره ی 4 هم شما خیلی بد نوشتید . من شما رو از زمان وبلاگ نویسی تون توی 360 می شناسم و فقط وقتایی که نقد داشتم به میدون اومدم . از همون زمان ، کوئیک کامنت شما و دوستان تون رو یادمه . به نظرم شما آدم چندان مؤدبی نیستید که جدیدا هم اینقدر ادعا دارید
:))
بزرگ شو دختر. بزرگ شو.
از این به بعد ادعایی هم ندارم.
آدم مؤدبی هم نیستم، ولی به شما دیگه کاری ندارم. راحت باش شما.
البته منظورم از دختر، منتقد عزیز بود. جسارت نشه.
میثم؟ خیلی بدی . تابلو تر از این نمی تونستی منظورتو برسونی .
من تا الآن سکوت کردم ببینم شما ها چی به هم می گید . من نه جواب تو رو دادم نه کاری به این ناشناس های همیشه گی دارم . نمی دونم هم چرا سر پست های من این بساط ها راه میفته . حالا اون پست زپلشک رو همه گی حق داشتید و منم چیزی نگفتم و قبول کردم ؛ چون جاش توی این بلاگ نبود . اما میثم جان سر اون پست هم چند نفر با اسم مستعار اومدن کامنت گذاشتن و منو کلی نقد کردن ، آیا من سریع جبهه گرفتم که مثلن نشون بدم فهمیدم اون شخص کیه ؟
من کاری به حرفای این چند نفر ناشناس ندارم . فقط می خوام یه چیزی رو بدونی : افرادی از طریق من این بلاگ رو می خونن که می دونم با عقاید و رفتار تو کلن مخالفن . فقط هم منتظر یه بهانه هستن تا ربطش بدن به تو .
دیگه من مسئول ذهن تو نیستم . تا همین حد می تونستم بهت اطلاع بدم
خود دانی
اینم از خصوصیت جلبکیا
!که طفره میرن جوابنمیدن بحثو عوض میکنن
@ یاسمن؛
بابا جان من که گفتم با منتقد بودم. کامنت بالای تو هم گفتم این موضوع رو. من اون نقدی که داشتم رو با اسم خودم نوشتم. مگه مریضم!؟ هر کس هم با عقاید من و رفتار من مخالفه، ایرادی نیست. مخالفت که ایراد نیست. مشکل از جایی شروع میشه که بقیه دوست دارن مثل اونها فکر کنیم و عمل کنیم. که بعید میدونم از خوانندههای وبلاگ ما کسی توی این دسته باشه.
الحمدلله خیلی رفتارهای ما تغییر کرده. همهمون. به نظرم بیشتر یاد گرفتیم همدیگه رو تحمل کنیم. من هم اگر کامنت دادم و گفتم، برای اینکه میدونم اثرگذار هست. اگر مطمئن باشم که هیچ تغییری ایجاد نمیکنه که کار بیهوده انجام نمیدم.
ـــــــــــــــ
@ منتقد؛
با اینکه گفتم کاری بهت ندارم، ولی این یه دونه سوالت رو جواب میدم چون ما شبیه شما نیستیم.
آیتم دوم رو من خودم با گوشهای خودم شنیدم. اتفاقاً ایشون بالای یه ساختمونی هم نشسته بود و پشتش به قبهی سبز پیغمبر (ص) بود. اگر با گوشهای خودم نشنیده بودم، هیچ وقت همچین جسارتی نمیکردم. کار ما به جایی رسیده که جسارت دیگران رو هم نمیتونیم نقد کنیم و به طنز بکشیم؟
مورد چهارم هم یه طنزه. فقط یه طنز. ضمن اینکه توی این طنز به هیچ کسی توهین نشده. یکی ادعای پیغمبری میکنه. نکنه اون شخص هم معصومه و نباید به طنز کشیدش؟
ـــــــــــــــــــــ
@ هر کس دیگهای که یک درصد ممکنه از اینجا رد بشه؛
وقتی قلم به دستم میگیرم و مینویسم. وقتی یه حرفی میزنم که بیشتر از دو نفر برد داره. وقتی ممکنه اثر حرفم سالها بمونه. سعی میکنم حرفی رو بزنم که قبول داشته باشم. قول نمیدم همهی حقیقت رو بگم، ولی قول میدم که هیچ وقت دروغ نگم. قول میدم که شخصیت کسی رو خرد نکنم. قول میدم که ظاهر کسی رو مسخره نکنم. قول میدم که طنز برهنه ننویسم.
این قولها رو به خودم میدم و خدای خودم. نه به کس دیگه.
خودم هم باید بهش جواب پس بدم.
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی