۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

nostalogy

هنوز هم یادم هست که پدرم قصه تعریف می‌کرد؛ یکی بود یکی نبود، اصلا دنیایی نبود، فقط و فقط خدای مهربون بود، خدایی که ما دوستش داریم!

برچسب‌ها:

6 نظر:

در ۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۲۱, Anonymous ناشناس گفت...

و خدایی که همین نزدیکی ها بود

 
در ۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۵۸, Anonymous قهوه و سیگار گفت...

یادش به خیر....یعنی ما هم برای بچه هامون میتونیم دروغ بگیم و این حرفو بزنیم؟

 
در ۳ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲:۴۴, Anonymous فرضيه هاي گستاخانه گفت...

و قبل از آن حتي او هم نبود!

 
در ۳ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۰, Anonymous لیدی گفت...

خدای نزدیکتر از رگ گردن یعنی چی ؟

 
در ۳ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۲۴, Blogger Unknown گفت...

شبکه اجتماعی نت ایران، سرزمین مجازی ایرانیان، با آغاز دهه فجر شروع به فعالیت کرد. از شما دوست عزیز هم دعوت به فعالیت در این شبکه میشود
به امید ایجاد شبکه ای امن برای ایرانیان
یا علی
www.netiran.info
www.netiran.net

 
در ۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۲۴, Blogger م.پارسا گفت...

روز مهندس بر شما و آن مهندس آشنا و سيد مظلوم مبارك باد سبز باشيد[گل]

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی