عاقبت به خیری!
یوسف در «چاه» حسد برادرانش گرفتار شد،من در «چاه» عشق تو.
او عزیز مصر شد،من عزیز دل تو!
او عزیز مصر شد،من عزیز دل تو!
برچسب‌ها: بابالنگدراز
ارسال توسط ناشناس @ ۱۵:۱۹
۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه
کم هم زیاد است.
دست اندرکاران
پستهای قبل
- آرزوهای کهنه
- پدرم روزت مبارک
- روزگار
- سرنوشت محتوم
- بوگو به حرضت عباس
- جنبه
- ببخشید شما؟
- امتحان معارف دراین روزها
- V5خرداد
- V٢ خرداد
اشتراک در
پستها [Atom]
17 نظر:
نمی خواهم عزیز مصر بشوم
عزیز دل تو شدن چیز دیگری ست
خوش اومدی ی ی ی ی ی ی
میخوای عزیز دل من شی؟:دی
شوخی کردم
مچکرم فرناز خانم گل
خوش اومدی رفیق :)
او عزيز مصر شد...من عزيز هيچ كي...
عزیز دل شما شدن که جای خود داره :)))
من می خوام عزیز دل ((او)) بشم :D
میدونم شوخی کردید :D
در هر صورت خوش اومدی
شکر فروشی یوسف نمیرسد جایی
ز بس که لعل لب یار ما نمک دارد!
مرسی برادر حامد :)
به سلامتی ..
عاقبت به خیر شی ننه :دی
اسمایلی صا ایران :دی
لایک های فراوان بر نوشتهی تو باد
مرسی جادورگر جان...یه جادو هم بکن که نوشته هامون کمی بهتر شه و دودمان مینیمالیده رو به باد نده :)
پس دست به كار شو
تا در ايام قحطي كمبود نداشته باشي
سلام
ورود اين دراز بي قواره به ميني ماليده رو از صميم قلب به تمام نويسندگان فهيم اين وبلاگ تسليت ميگم.
:|
بابالنگدراز پنج فوتی @
اوه اوه چه اسم سختیام داری، بذا من اول یه جادو کنم شما قدت کوتاه بشه، بعد
بعدشم مگه من چقدر حقوق میگیرم که هی فرت و فرت ورد بخونم واسه این کار و اون کار؟؟ خودتون یه ذره تلاش کنید دیگه، همه چیزو که نباید حاضر آماده به دست بیارید، تلاش کنید تا رستگار شوید
خوش اومدی رفیق
مچکرم مهندس :)
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی