منشور جرم سیاسی
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلندجرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
« حافظ / قرن 8 »
برچسب‌ها: پنگول
ارسال توسط ناشناس @ ۱۶:۵۵
۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه
کم هم زیاد است.
دست اندرکاران
پستهای قبل
- چرا یک مخالفم
- نيست
- لوك كچل
- سر بریده شدن، سرنوشت ماست!
- این چیست که در پای تو پیچیدهست؟
- تو آنی که از یک مگس رنجهای
- الهه ی غمگین
- آرش آقای گل
- از مهربانی ها
- التيماتوم
اشتراک در
پستها [Atom]
6 نظر:
اگه به من بود، این‌جور می‌نوشتم:
گفت:
آن یار،
کزو گشت سر ِ دار بلند.
جرمش این بود؛
که اسرار هویدا می‌کرد...
بعد زیرش می‌نوشتم:
در مسلخ ِ عشق،
جز نکو را
نکُشند،
لاغرصفتان ِ زشت‌خو را
نکُشند.
گر
عاشق ِ صادقی
ز کُشتن
مگریز،
مُردار بوَد
هر آن‌که
او را نکشند...
مولانا علیه‌السلام.
ممنون که شعر ِ حافظ علیه‌الرحمه رو به یادمون انداختی.
خدا رو شکر که جای من نبودی حسن جان وگرنه پست رو مضمحل می کردی.
;-)
در مورد یادآوری هم خواهش می کنم. سنت الهی رو به جا آوردم.
لوووووووووووووووووووووول
ظاهراً منفی‌زن‌ها از محل کار به اینترنت وصل می‌شن. پنجشنبه جمعه‌ها سنت حسنه رو به جا نمی‌آرن. البته نه همه‌شون. جسارت نشه. یه تعدادی که هی آی پی عوض می‌کنن منفی می‌دن. هی آی پی عوض می‌کنن هی منفی می‌دن.
یعنی حضرت حافظ از سربازان گمنام امام زمان بوده ؟
این قسمت دومی که اقای اسماعیل زاده اضافه کردند من را بسیار ملول کرد.بنا به دلالتی البته.
میخواستم نظراتتونو در مورد وبم بدونم تازه مینی مال نویسی رو شروع کردم
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی