۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

بیگی بخواب بچه!

بچه بودم نفهم بودم.. فکر می‏کردم بزرگترین غم عالم خواب زورکی بعدازظهره!..
الان بزرگم بازم نفهمم.. فکر می‏کنم بزرگترین غم عالم از دست دادن خواب بعدازظهره!!!

برچسب‌ها:

9 نظر:

در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴۷, Blogger میثم الله‌داد گفت...

:))
آره والاااا

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۱, Blogger نویسنده مهمان گفت...

آرزوهای ادما مدام عوض می شن
هی روزگار

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۰۴, Anonymous صبــا گفت...

وااااااي
داغ دلمو تازه كردي دختر!

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۱۰, Anonymous یاسمن اکبرپور گفت...

آخ گفتی

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۱۶, Anonymous هویج گفت...

به نظر من زاویه نفهمی عوض میشه نه خود آدم و آرزوهاش

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۲۶, Blogger درسا کیا گفت...

با هویج موافقم سگ درصد!

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۱۰, Blogger یناپ گفت...

آخ خواب بعد از ظهر

دلم براش تنگ شده

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۴۰, Anonymous mary k(دوست میثم) گفت...

بهتر از این نمیشد راجع به خواب بعد از ظهر نوشت...

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۰۱, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

واي حديث عالي نوشتي
خيلي دوسش داشتم اين پستتو
من ني ني كه بودم پدر بابا و مامانمو در مي آواردم واسه خواب بعداز ظهر الآن آرزوي 1 ساعت خواب مونده رو دلم :دي
عالي بود

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی