۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

شاید خیانت

نسیم دست‌هایت برای زندگی‌ام طوفان بود و تو ندانسته مرا در درون گردبادی خود گرفتی، اینگونه شد که تو نامت خائن شد و من مقتول و من مرگ را زیر گردبادهای عشق تجربه کردم، تو خائن نبودی می دانم‌.
و من هم مانند تو....

برچسب‌ها:

9 نظر:

در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۲۸, Blogger درسا کیا گفت...

چقدر میخوره تو ذوقت وقتی همه واسه همه نظر دادن واسه تو نه! شاید خیلی چرند نوشتم!!!!!!!!

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۲۹, Blogger درسا کیا گفت...

آقای مهندس بردیا پنگول زاده تو شمارنده وبگذر رو برداشتی؟!!!!!

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۳۲, Blogger متولد اسفند گفت...

عزیزم این پست تا الان نویسنده اش مشخص نبود.


چقدر سخته ناخواسته درون گردباد فرو بری، گردباد کسی که روزگاری بهترین آرام بخشت بود.

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۳۸, Anonymous هویج گفت...

چجوری میشه اینجا نوشت؟

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۱۳, Blogger نویسنده مهمان گفت...

درسا جان تو تگ ها اسمت رو نزده بودی که درستش کردم.


وبگذر رو به دلایلی برداشتیم. ازش خوب نمی گن.

گویا مشکل داشته بلاگر و ارور می داده

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۱۷, Anonymous فرناز گفت...

تو عاشق نبودی و من این را خوب می دانم

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۱۷, Anonymous فرناز گفت...

دروغگو ، دروغگو عشق که می گفتی همین بود؟

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۲۰, Blogger نویسنده مهمان گفت...

طاقت ها فرق می کنه.

 
در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۶, Blogger میثم الله‌داد گفت...

من قاتل نبودم...

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی