۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

ناشناس

می‌خواست برای اولین بار وارد جمعی شود که تا به حال ندیده بودنش، ولی قبل از رفتن تصمیم گرفت برای اینکه همچنان ناشناس بماند لباس مبدل بپوشد.

برچسب‌ها:

5 نظر:

در ۲۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۲۲, Anonymous کرو گفت...

مهندس؟؟
جونی؟؟

می شناسمت عقده ای! D:

 
در ۲۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۲۳, Anonymous کرو گفت...

سوءتفاوت نشه ها مهندس! تیکه کلام قناد تو قطار ابدی بود!

 
در ۲۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۳۱, Blogger یک قلم گفت...

حکایت شما و این تالار عروسی هنوز ادامه داره نه؟ D:

 
در ۲۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۴۶, Blogger قاصدک گفت...

قالب جديد مبارك

 
در ۲۱ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۰۴, Blogger صبــــا گفت...

از دست من يكي نمي توني در بري
پس وقتتو واسه تغيير چهره هدر نره
من تو رو از رو شيكمت مي شناسم
:D

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی