۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

کبک

خیابان بالایی صف مرگ
خیابان پایینی صف نذری

برچسب‌ها:

10 نظر:

در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۳, Anonymous null گفت...

شما تو کدوم صف بودی؟؟!!

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۹, Anonymous ناشناس گفت...

شما مستنطقی؟
شما ما رو خسر الدنیا و الآخره حساب کن.
مشکلی از مشکلاتت حل می شه؟

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۲۲, Blogger نویسنده مهمان گفت...

امان از این اینترنت

اون ناشناس بالایی نویسنده ی این پست یعنی خودم بودم.
حالا خودم کی هستم؟

خب خودمم دیگه.

امضا : بردیا

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۱۷, Anonymous null گفت...

آره یه جورایی بازپرسم!

خسر الدنیا و آخرت که مینی مال نمی نویسه!!

از کجا می دونی شاید حل شد!

گرچه من بیشتر تو فکر حل کردن مشکلات دیگرانم تا خودم (;

در هر صورت ممنون از پاسخ "مهندس"

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۱۳, Blogger نویسنده مهمان گفت...

چشم مینیمال نمی نویسم.

لوووووووووووووووووووووووووول

;-)



خواهش
ناقابل بود

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۸, Blogger فرشاد نوروزپور گفت...

آخ گفتي ..

نمي دونم ..

بايد خون گريه كرد ..

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۹, Blogger فرشاد نوروزپور گفت...

البته به جورايي به همون بجث ساختار جامعه ما بر مي گرده كه بايد تو فرصت مناسب به تفصيل بحث كنيم ..

 
در ۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۲۰, Anonymous فرناز گفت...

می‌میرد، چرا که حرف زده‌است
به خاطر کلمه می‌میرد.

 
در ۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۰۶, Anonymous ناشناس گفت...

:/

 
در ۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۳۴, Blogger صبــــا گفت...

بنده با مديريت صحيح زمان و مكان،
از هر دو صف بهرة لازم رو بردم

هم قيمه نصيبم شد
هم بقايايي از گاز اشك آور

بعدش رفتم خونه قيمه نذري خوردم خوب شدم

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی