۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

نوستالژیِ دورانِ دبستان

پسره به دوستش گفت: دست‌هاتُ بکن توو جیبت، حالا بشمار ببین چند تا انگشت داری،
بعد هم‌دیگه رو نگاه کردند وُ از تهِ دل خندیدند...

برچسب‌ها:

7 نظر:

در ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۵۷, Anonymous ناشناس گفت...

هجو!

 
در ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۱۰, Anonymous ناشناس گفت...

بیخود تر از این نمیشد

تجربه نشون داده کسایی که میخوان از مینی مالیده برن یه همچین پستایی میذارن تا عذرشون محترمانه خواسته بشه

 
در ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۰۹, Anonymous حسن اسماعیل‌زاده گفت...

ناشناس جان:

شما انگشتِ وسطیتون رو هم شمردی عزیزم؟

 
در ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۲۱, Anonymous حسن اسماعیل‌زاده گفت...

ناشناس جان:

شما اصلن انگشت وسطی داری؟

 
در ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۳۵, Anonymous حسن اسماعیل‌زاده گفت...

آها،
ناشناس جان:

شما تازه متوجه‌ی منظورِ ِ ‌پست شدی...

خب، کجه عزیزم، کجه.
دوزاریت خیلی کجه...

 
در ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۴۷, Anonymous حسن اسماعیل‌زاده گفت...

ناشناس جان:

صاف شد؟
منظورم دو زاری ِ ارزشمندتان است. (با جای دیگرتان اشتباه نگیرید)

 
در ۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۱۵, Anonymous بی ربط گفت...

وااااااااااااااااااااااااای که این پسرا چقد دوران بچگی،نوجوانی،بلوغ،بزرگسالی و... مشغولیات فکری دارن آخی،نازی.
فکراش از پسرا مصیبتاش از دختراااااااااااااااااا

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی