تا ریخت، تاریخ
حکایت دیکتاتورهای لو-رفته، حکایت مردیست که بیلباس در توالت عمومی نشسته و بعد از انجام کار، تازه چشماش افتاده به توهینی که روی دیوار توالت بهاش شده. چون از طرفی دلاش خنک نمیشود اگر فقط توهین را پاک کند، و از طرف دیگر نمیخواهد دیوار را خرابکند و عریانیش را دیگران ببینند، هی از سر خشم سیفون میکشد!
عاقبت
نوشتهی دیوار به آب پاک نمیشود،
شنا هم که نمیداند...
برچسبها: یکبارگی
2 نظر:
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حظ وافر براي همه ي قسمت ها!
ممنون.
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی