۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

معشوق من

از میان این همه مرد ِ ماشین سوار ِ منتظر، پشت چراغ قرمز،
که زل زده اند به صورت سرمازده ی من،
یکی شان معشوق من نیست.

معشوق من، معشوق ِ خودش را دارد،
من تنهام...

برچسب‌ها:

5 نظر:

در ۲۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۳۳, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

معشوقه ام مرا تنها در خياباني رها كرده دلتنگ
و من همچنان با ضرب آهنگ ِ باد نفس مي كشم

 
در ۲۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۱۸, Anonymous بابالنگدراز پنج‌فوتی گفت...

آقا من میخوام افشاگری کنم.
گول یوتابو نخورین. خودش تو گودر نوشته بود: وقتی خوابه؛تنش داغه؛ نازه؛مث پوس پیازه؛ آغوشش گرمه؛نرمه؛ اصن یه وضعی...
خلاصه منو میگی؛ با اینکه مرد هستم؛ دهنم آب افتاده بود برم بغل همسر یوتاب...
خلاصه این میخواد فردین بازی دربیاره تا بگه منم تنهام :)) گولشو نخورین...

 
در ۲۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۳۷, Blogger یک‌بارگی گفت...

توی یه مقطع زمانی کوتاه چندتا نویسنده با هم اومدن مینی‌مالیده، بعد ایمیل اطلاع‌رسانی‌ها رو من با هم قاطی کردم.
در نتیجه اون شخصیت‌هایی که تقریبن با هم وارد شدن رو جابه‌جا شخصیت‌پردازی کرده‌بودم.

روی همین حساب تا حالا فکر می‌کردم شما پسر-اید!
خیلی خندیدم به خودم امروز و مجبور شدم برم اون ایمیل‌ها رو یه دور از اول بخونم که گند نزنم یه موقع.

 
در ۲۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۸:۰۳, Anonymous ندا گفت...

با رنج بساز چون دواس تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم...

 
در ۲۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۹:۱۱, Anonymous ناشناس گفت...

حالا مثلا باید برا شخصیتِ این متن دل سوزوند؟!!!

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی