۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

شب به خير كوچولو

كلاغ ، خارپشت و خرگوش از قضاوت عادلانه «خرس » خيلي راضي و خوشحال بودند ، چون به هر كدامشان يك تكه سيب رسيد .
«گربه» پريد و پنجول كشيد و برگ هاي كتاب قصه را پاره كرد .

برچسب‌ها:

4 نظر:

در ۲۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۴, Anonymous ناشناس گفت...

گربه هيچ وقت براي يافتن معناي واژه پر مغز"عدالت" به فرهنگ لغت مراجعه نكرده بود!

 
در ۲۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۰۶, Blogger نویسنده مهمان گفت...

به من این تهمتا نمی چسبه.
تکذیب می کنم.

 
در ۲۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۸:۱۱, Anonymous ناشناس گفت...

و پنگول هيچ گاه پنجول نكشيد

 
در ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۹:۱۰, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

گربه ها رو دوست ندارم
بي وفان
گربه ام منو ول كرد رفت پي زنش :دي
*
و خرس آرام دستان گربه را در ميان دستانش حبس كرد تا ديگر پنجول نكشد بر سر قصه ي عدل

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی