۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

جوگیر

با شدت و هیجان میاد و بهم میگه: عمووووو کجاها سیر میکنی؟؟
یه نگاه بهش میکنم و بهش میگم: مینی مالیده.
با تعجب بهم نگاه میکنه و با خنده میگه:
د ِ نشد دیگه، این دفعه تمام مالیده،
از گلگیر جلو تا گلگیر عقب،
پیاده شو، وایسا تا افسر بیاد !!!!

برچسب‌ها:

7 نظر:

در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۵۵, Blogger متولد اسفند گفت...

در باب اثرات مینی مال نویسی بر زندگی حقیقی :دی

 
در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۲۸, Anonymous خانمی گفت...

این یعنی تو خیلی غرق اینجا شدی..=))

 
در ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۴۵, Anonymous مصطفی موسوی گفت...

این باحال بود
:)))..))))))

 
در ۲۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۳۸, Blogger پوریا منزه گفت...

آقا من خرجت رو می دم. شما برو !
افسره هم آشناس !

:دی !

 
در ۲۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۵:۳۵, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

آخي با نمك بود كلي!
*
حالا كه راجع به ميني ماليده است! بگم دست ِ باعث و باني اين وبلاگ درد نكنه!
در ضمن تيم ِ اول ِ اين وبلاگ خيلي عشقن ! قلمتون هميشه سبز

 
در ۲۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۰۰, Anonymous گندم گفت...

نه !!!!!

 
در ۲۲ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۴, Blogger رضا گفت...

بابا مینی مالیده
دیگه مطمئن شدم یه چیزی انداختی بالا داریوش
ایول.باحال بود داریوش

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی