۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

بی مایه، فطیره

.
.
حتی تو دوره شیرین و فرهاد هم ،آخر سر شیرین رفت زن اون بچه پولداره، خسرو شد، که کلی پول و زمین از باباش به ارث برده بود.

برچسب‌ها:

31 نظر:

در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۰۱, Anonymous م.پارسا-4ساله از تهران گفت...

ولي هيچ وقت نتونست اون لذتي كه با فرهاد بود رو داشته باشه.

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۰۶, Anonymous null گفت...

اتفاقاً شیرین از اولش هم خسرو رو می خواست، این فرهاد بود که بیخودی گیر داده بود بهش !

حالا واسه خاطر نویسنده هم که شده، ما این بار ُ سنت شکنی می کنیم تا درس عبرتی شود برای آیندگان، باشد که چون لیلی و مجنون و خسر و شیرین ماندگار و عبرت آموز شویم!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۲, Anonymous null گفت...

و در تکمیل کامنت خودم و در پاسخ به کامنت اولی : اتفاقاً خیلی ام لذت برد، جای شما خالی !!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۴, Anonymous ناشناس گفت...

خب که چی :)))
آخه داریوش جان ببین چی میگی

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۵, Anonymous ناشناس گفت...

همیشه هم اینطوری نیست

از اون روی قضیه نگاه کن خب

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۶, Anonymous کرو گفت...

اشتبا به عرضتون رسوندن داداش! شیرین جان از اول عاشق و زن خسرو بود! فرهاد خان سیریش عشق اینا!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۴, Blogger م. گفت...

اینو هم میدونی که شیرین خیلی هم بی‏ریخت بوده دیگه؟
جریان میمون و ادا اطفاره دیگه.

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۳۲, Anonymous بهزاد گفت...

کاری به قصه و درست و غلط بودنش ندارم!اما تو یه رابطه موفق اگه پول حرف اولو نزنه حتما حرف دوم رو میزنه!:دی

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۵, Anonymous خاطرات یک بچه مفیدی گفت...

یعنی داری می گی تو بودی نمی شدی

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۳, Blogger درسا کیا گفت...

و همیشه در رفاه مالی یاد فرهاد را تازه میکرد!!!!!!!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۰, Blogger صبــــا گفت...

با بهزاد شديداً موافقم

دختر و پسر هم نداره

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۴, Blogger رضا گفت...

اولا که به قول خانوم شیرین زن خسرو بود بعد فرهاد اومد شد خرمگس رابطه و اونم واسه خودش خوش بود و فک میکرد اتوبان عشق یه طرفه هم میرسه به جایی.

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۵, Blogger داریوش گفت...

نشانه خوان از اون ور قضیه نگاه کردم:
خسرو، اون بچه پولداره بود، که کلی پول و زمین از باباش به ارث برده بود رفت و با پولش مخ شیرین رو زد و سر فرهاد بی کلاه موند.
.
این که بدتر شد که!!!!!!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۷, Blogger رضا گفت...

از منظر اقتصاد آزاد هم باید بگم شیرین کار کاملا درست رو انجام داد.آقای فرهاد هم باید بدونه تو نظام لیبرال مسئولیتها بر عهده فرده و اگه نتونسته هیچ غلطی بکنه و اخر سر با تیشه زده تو فرق سرش مسئولش اجتماع نیست.خودش کرده که بر خودش باد.

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۹, Blogger رضا گفت...

داریوش جان خسرو با عقل و منطقش مخ شیرین رو زد.دمش گرم.نوش جونش.

گر چه با روح اون چیزی که توی پستت هست موافق نیستم ولی قشنگ نوشتی داریوش.اسم پست رو هم قبول دارم که بی مایه فطیره.مخصوصا تو ایران

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۱, Blogger داریوش گفت...

دوستان عزیز فک کنم لازمه که یک توضیحی رو همین جا اعلام کنم:
با توجه به نوع نوشتار، اگه دقت کنید فک کنم متوجه میشید که این پست بیشتر در رده نوشته طنز می باشد تا یک بحث جدی.

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۳, Blogger نویسنده مهمان گفت...

این پست کاملا هم جدیه


نابود کنید این عنصر معلوم الحال رو

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۰, Anonymous ناشناس گفت...

خب حالا من نمی فهمم چرا بین اینهمه دختر فرهاد گیر داده به شیرین؟؟

که بعد بیاد بگه ای خسرو پولدار دماغ گنده زشت ؟؟؟
:)))

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۴۸, Anonymous null گفت...

@ میلاد :

آقا میلاد فکر کنم داستان ها رو یه کم با هم قاطی کردید! اونی که زشت بوده لیلی بود، اتفاقاً شیرین خیلی هم زیبا رو بوده، بیا و ببین !

مدارکش هم موجوده، اینم سایتش :

www.felakat2.blogsky.com/1388/07/17/post-35/

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۱۶, Blogger رضا گفت...

هر دوتاشون بی ریخت و زشت بودن اونی که خوشگله سوگلیه و لاغیر

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۲۲, Anonymous ناشناس گفت...

حالا شما زیاد احساساتی نشو آقا رضا، باشه سوگلی هم بازی !!!

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۲, Blogger رضا گفت...

دستور قتل شما از طرف سوگلی صادر شده جناب ناشناس.از الان میتونی خودتو مرده فرض کنی

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۲, Anonymous سوگلی گفت...

ناشناس من که میدونم تو میلادی:دی
اختشاشگره منافق


تازشم خودت خیلی خوشگلی. این فرهاد و خسرو هم خیلی بی ریختن

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۴, Anonymous سوگلی خطاب به آقا رضای زیبا رو گفت...

تازشم خودت خیلی خوشگلی. این فرهاد و خسرو هم خیلی بی ریختن


آقا رضا اینجا خیلی خوبه بیا از این به بعد اینجا با هم حرف بزنیم:دی

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۵۹, Blogger داریوش گفت...

دوستان مخترم مث اینکه اینجا خانواده مستقر شده، لطفا قبل از ورود در بزنید، حتی شما مینی مالیده عزیز

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۴۴, Blogger T-i-n-a گفت...

ببخشید من به صورت خیلی غیر منتظره و اتفاقی دچار عذاب وجدان شدم، تصمیم گرفتم هویتم رو به طور کامل فاش کنم که کسی فکر نکنه این کامنتا، کامنتای مریخی ها یا عوامل نفوذیه!!

راستش بهم برخورد گفتید میلادم !! :دی
"جناب null و ناشناس بنده هستم، البته در این کامنتا "

یه چند وقتیه به این وبلاگ گروهی سر میزنم، نوشته هاش به نظرم خیلی جالب و پر محتوا اومد، این شد که بعضی وقتا برای بعضی پستا به صورت کاملاً عمدی و اتفاقی کامنت گذاشتم!

الان وجدانم آسوده شد ...!


وبلاگ خوبی دارید، موفق باشید همگی !

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۴۶, Blogger T-i-n-a گفت...

ببخشید اگر گاهی زیادی صمیمی کامنت گذاشتم !

 
در ۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۳۲, Anonymous ناشناس گفت...

اما من هنوز ناشناسم ،تازه يه جا گفته شده عشق فرهاد تا ابد تو دل شيشرين موند،تازه شيرين فرهادو دوس داشته،خيلي،اما اون خسرو اتيش ميسوزونده

 
در ۱۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰:۲۲, Blogger T-i-n-a گفت...

شایعه بوده !

 
در ۱۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۸:۰۳, Anonymous sheida گفت...

یاد اون زمونا بخیر الان که همه پسرا فقط ادعای فرهادی دارند و اگه بدونن بابای شیرین خانم پولدار نیست زهر هلاهل صداش میکنن

 
در ۱۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۰, Anonymous هیوا گفت...

آی زنده باشی زدی به هدف. کلاً فرهاد یه‌چیزی‌ش می‌شد.

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی