۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

ایستگاه بعد

این واژه‌ی دوست‌داشتنی «بانو» را هم دیگر به گه کشیدیم بس‌که بعد از «هر» جمله‌ی عاشقانه‌ای نوشتیم-اش.

برچسب‌ها:

8 نظر:

در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۴۳, Blogger یک‌بارگی گفت...

:-؟
این رو فکر کردم دارم تو وبلاگ خودم پست می‌کنم. هم‌چین پابلیش رو که زدم دیدم مینی‌مالیده‌ست!

شوکه شدم اصلن!
معمولن این‌جور اظهارنظرهای شخصی رو این‌جا نمی‌نویسم آخه.

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۴۸, Anonymous فرناز گفت...

خب می خوای متن رو عوض کن یه چی از وبلاگ قدیمت بذار

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۶, Blogger یک‌بارگی گفت...

آخه بد ساعتی‌ئه لامصب. تا من برم یه چیزی پیدا کنم همه دیدن دیگه. ضایع نیست عوض کنم مطلب رو؟

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۰۳, Anonymous فرناز گفت...

نع ، ضایع نیست
هنوز کسی ندیده تا بری می تونی مطلب رو عوض کنی
البته اگه دوست داری
:دی

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۰, Blogger یک‌بارگی گفت...

الآن چک کردم، 8تا لایک گرفته توی اون فیدی که من دارم.
تازه تا من بگردم پست پیدا کنم کللی طول می‌کشه. به‌خصوص که اون وبلاگ پابلیک هم نیست، باید وارد بشم برم از تو داشبورد-اش دونه دونه بگردم ببینم چی بذارم که مناسبتی نبوده‌باشه اون موقع، الآن بشه استفاده کرد، خوب هم باشه و...!

ولش کن، کاسه آش ریخت زمین دیگه!

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۲, Blogger یک‌بارگی گفت...

خوب شد حالا مینی‌مال بود اصلن! :))

 
در ۱ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۳, Anonymous ناشناس گفت...

:))
ایراد نداره پیش میاد

 
در ۲ دی ۱۳۸۹ ساعت ۵:۱۲, Anonymous بابالنگدراز پنج‌فوتی گفت...

من اینطور فکر نمی‌کنم!
یه سری چیزا حرمت داره و تکرار نمیتونه خدشه‌ای بر اصالتش وارد کنه. مث چی؟
مث مادر؛ بانو، و یا شاید هم عشق
ناگفته نماند فرق داره نوشته‌ای که با کلماتی مثل (تو)،(او)،(ما)،(بانو)،(دلتنگی) و ... یه لعاب عاشقانه گرفته با نوشته‌‌ی عاشقانه‌ای کخ این کلمات زینتش هستند و نه بیشتر

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی