۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

درخت انار

بر خلاف همه ي ما كه از كنارش مي گذشتيم و هر صبح مان ، بعد از ظهري مي شد خشك و خالي . باورش شده بود كه تركه اي خشك و آفتاب سوخته نيست . باورش شده بود مي تواند سبز باشد و پربار.

برچسب‌ها:

4 نظر:

در ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۹:۰۶, Anonymous بانوي غم گفت...

درخت انار اين سال پر بار تر بود
سبز
سبز
با انارهايي خونين
و من و تو باز بي درنگ از كنارش رد شديم بي آنكه حتي نيم نگاهي برايش به يادگار بگذاريم

 
در ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۰۵, Anonymous قاصدک گفت...

باور سبز
من هم باور می کنم
اگه "ریشه" داشته باشی ، حتما "سبز" میشی

 
در ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۲۳, Blogger جنون ِ جنوبي گفت...

متشكرم دوستان سرسبز و زبان سرخ و ريشه دار !!!!.ه

 
در ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۶, Blogger نویسنده مهمان گفت...

دستانم را در باغچه می کارم، سبز خواهند شد، می دانم

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی