۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

روزگار غریبی ست نازنین

گفتم : وقت نماز داره می گذره.
گفت : تو هنوز نماز می خونی؟

برچسب‌ها:

9 نظر:

در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱:۱۳, Anonymous یاسمن اکبرپور گفت...

...
روزگار غریبی ست نازنین ...

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱:۱۴, Anonymous یاسمن اکبرپور گفت...

راستی نازنین کیه بردیا؟

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱:۵۱, Blogger نویسنده مهمان گفت...

اسم دختر اینده

;-)

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۲:۳۱, Anonymous یاسمن اکبرپور گفت...

الهی
:دی

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۸:۵۴, Anonymous صبـــا گفت...

اون روز تو شركت داشتيم با يكي از همكارا مي‌گفتيم كه:
واي چقدر تشنه‌مونه. چقدر خوابمون مياد. بريم خونه بست بخوابيم...

يكي از بانوان قرتي محترم شركت گفت:
خب روزه نگيرين! من تعجب مي كنم، شماها مثلاً تحصيل كرده هستين!اين خرافه‌ها چيه كه قبول دارين!

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۳, Anonymous ناشناس گفت...

منم با اون خانوم قرتيه موافقم صبا جون


P:

 
در ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۳, Anonymous ناشناس گفت...

يه چيزه ديگه


بانو گفتنت منو به خاك هلاكت كشاند

 
در ۲۸ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۱۲, Blogger مهدی مهدیزاده گفت...

چون اینجا کامنت قرتیانه گذاشتین من از خوندن این پست مامورم و محذور

 
در ۱۸ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۳۰, Blogger BānØØЎê ĢĦām گفت...

نماز ! چي هست اصلا ؟!‌
:دي

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی