۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

اين جوري نمي مونه

آن سيه چرده ي جنوبي حتي بر سنگ قبرش نوشته بود ؛ تكيه كلامي را كه در همه ي احوال متغير زندگي اش مي گفت . هنگامي كه سيل آمد و سنگ قبر را كند و با خود برد معني سخنش را بهتر فهميدند .

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

مسافر

گفت: انسان در دنیا مسافری بیش نیست و روزه بر مسافر واجب نیست .
گفتم: روزه بر مسافری که بیش از 10 روز در سفر باشد واجب است .

برچسب‌ها:

حراف

حرفهایی خواهم زد که حتی خودم نفهمم

حرفهایی خواهم شنید که به شنیدنش نیرزد

حرفها را جمع می کنم در کوله ام

حرف می فروشم...

حرفهای شیرین ِ بی معنی که حتی تو هم نفهمی...

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

روزگار غریبی ست نازنین

گفتم : وقت نماز داره می گذره.
گفت : تو هنوز نماز می خونی؟

برچسب‌ها:

پیدا کنید پرتقال فروش را...

خیالت پشت ِ پرچین ِ رویاها پنهان بود، وقتی مداد ِ قرمزت و کش می رفتم... خیالت جعبه ی مداد رنگی هام و قاپید...

برچسب‌ها:

My Baby

بچه ها به جای سورسوره ، روی پوشک سور می خورند؟
بچه ها به جای عروسک ، پوشک بغل می کنند؟
بچه ها به جای خواب شکلات ، خواب پوشک می بینند؟

بچه ها را هم وارد دنیای آدم بزرگ ها کرده اند ...!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

چنین گفت راننده تاکسی ِ مستند ساز

ترجیح می دم یه اقیانوس کم عمق باشم
تا یه حوض عمیق
!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

درخت انار

بر خلاف همه ي ما كه از كنارش مي گذشتيم و هر صبح مان ، بعد از ظهري مي شد خشك و خالي . باورش شده بود كه تركه اي خشك و آفتاب سوخته نيست . باورش شده بود مي تواند سبز باشد و پربار.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

پدر

ته تغاری از پشت در می شنید که پدر چگونه با افتخار در مورد ته تغاری اش حرف می زند.
ته تغاری بزرگترین لذت زندگی را چشیده بود.
پی نوشت : چند سال است که دیگر کسی با افتخار در مورد ته تغاری حرف نمی زند.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

شب به خير كوچولو

كلاغ ، خارپشت و خرگوش از قضاوت عادلانه «خرس » خيلي راضي و خوشحال بودند ، چون به هر كدامشان يك تكه سيب رسيد .
«گربه» پريد و پنجول كشيد و برگ هاي كتاب قصه را پاره كرد .

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

استسقاء

آنقدر قدرت را محكم چسبيده بود كه از رد دست‌هايش خون می‌چكيد.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

بهت زده!

رو سطح ِ شیشه ای راه رفتن، هم ترس ِ خورد شدن ِ شیشه رو تو دلت می ندازه، هم اجبار ِ پوشیدن ِ شلوار و به گردنت... تا سنگ فرش هست، شیشه چرا!

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

دیکتاتوری نهفته

وقتی با اطفال حرف می‌زنیم استعدادهای دیکتاتوریمان شکوفا می‌شود.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

خاطرات یک متهم تپل

نه بسيار كتاب خواند و نه با بحث و جدل سر كسي را به درد آورد. با وزنی معادل صد كيلو پا به درون چارديواری تاريک و نمور گذاشت، تا سرانجام با وزنی حدود هفتاد كيلو جلوی فلاش عكاس‌ها از دستيابی به حقيقت گفت.

برچسب‌ها:

دزدی

وقتی می‌بردنش خنده رو بود و اعتقاد به دزدی داشت.
چند روز بعد اعتقاد به دزدی نداشت ولی حتی خنده اش را هم دزدیده بودند.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

ایجاد بمب گوگلی

برای تشکر از آزادی شادی صدر این جمله را در گوگل سرچ کنید تا بمب گوگلی درست شود:
ممنون از این که شادی صدر را آزاد کردید.

برچسب‌ها: